جمعه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۲:۰۳ ب.ظ

۳۳ مطلب توسط «احمد نامه بر» ثبت شده است

چرابه امام رضا(ع) رضا می گویند

چرابه امام رضا علیهم السلام رضا می گویند

چرابه امام رضا(ع) رضا می گویند ۰ نظر



چرا به علی بن موسی، امام هشتم شیعیان، "رضا" می گویند؟

امام رضاع

امام موسی بن جعفر(ع) فرزندش "علی" (علیه السلام) را "رضا" لقب داده بود و گاهی می‏فرمود: "پسرم رضا را بگویید پیش من بیاید... به فرزندم رضا گفتم... فرزندم رضا گفت؛ امّا وقتی حضرت را مورد خطاب قرار می‏داد، می‏فرمود: یا أباالحسن.[۱]
از این روایت استفاده می‏شود که امام کاظم(ع) عنایت خاصی به لقب "رضا" برای فرزندشان داشتند و به نحوی به دیگران گوشزد می‏کردند حضرت را "رضا" صدا بزنند.

در وجه نام گذاری حضرت به "رضا" احادیثی وارد شده است، از جمله: احمد بن أبی نصر بزنطی به امام جواد(ع) عرض کرد: گروهی از مخالفان شما گمان می‏کنند که مأمون پدر بزرگوار شما را "رضا" لقب داده، آن هم بدین جهت که امام(ع) را برای پذیرش ولایتعهدی راضی کرده است. امام جواد فرمود: "به خدا سوگند! اینان دروغ می‏گویند، بلکه خدا پدرم را "رضا" نامیده، چون که پسندیده خدا در آسمان بود و رسول خدا و أئمه هدی در زمین از او خوشنود بودند"، بزنطی به امام گفت: آیا همه پدران گذشته تو پسندیده خدا و رسول و ائمه نبودند، فرمود: چرا. بزنطی پرسید: پس چرا تنها آن حضرت "رضا" نامیده شد، فرمود: "زیرا همان گونه که دوستان و موافقان وی از حضرت راضی بودند، دشمنان و مخالفان نیز از او راضی بودند. چنین ویژگی برای هیچ کدام از پدران حضرت وجود نداشت، و بدین سبب است که میان آنان، حضرت "رضا" نامیده شده است".[۲]

برخی از بزرگان در این باره نوشته ‏اند: خداوند در لوح محفوظ آن حضرت را "رضا" نامیده و با این نام گذاری اعلام فرموده است که:
۱- دوستان و دشمنان از حضرت راضی هستند.
۲- فرشتگان از شمایل و اخلاق و اعمال امام رضایت دارند.
۳- خدا از او راضی بوده و او را هم راضی کرده است.[۳]


[۱]. عیون اخبارالرّضا، صدوق، رضا مشهدی، جزء ۱، ص ۱۴ - ۱۳، ح ۲.
[۲]. علل الشرایع، صدوق، مؤسسه الأعلمی، بیروت، جزء ۱، ص ۲۷۷، باب ۱۷۲، ح ۱.
[۳]. القاب الرّسول و عترته (مجموعه نفیسه ص ۲۶۹)، کتابخانه آیت اللَّه مرعشی نجفی، ص ۶۷.

ولادت امام رضا علیهم السلام

ولادت امام رضا علیهم السلام

ولادت امام رضا علیهم السلام ۰ نظر

                                                     ولادت امام رضا علیهم السلام



مقدمه

رشد اسلام ناب و اصیل محمدی (ص) و تشیع حقّه علوی مدیون رشادت‌ها و جان فشانیهای امامان معصوم و این طلایه‌داران توحید می‌باشد. خصوصاً رشد تشیع در ایران و گسترش آن در این مرز و بوم نتیجه مهاجرت و تلاشهای حضرت علی بن موسی الرضا (ع) و آباء و احفاد ‌و اولادشان می‌باشد.

تاریخ ولادت

بنابر آنچه در منابع تاریخی آمده است در روز، ماه و سال تولد حضرت علی بن موسی الرضا (ع) اختلاف است.

چنانکه عده‌ای پنج شنبه و عده‌ای جمعه را روز تولد ایشان می‌دانند. اربلی (در کشف الغمه) ذی الحجه را ماه تولد آن حضرت می‌داند. طبرسی (در اعلام الوری)، کفعمی (در مصباح) و شهید (در دروس) ذیقعده را ماه تولد حضرت می‌دانند و افرادی همچون شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا، ربیع الاول را ماه تولد ایشان می‌دانند. و در سال تولد ایشان افرادی چون کلینی در کافی، طبرسی در اعلام الوری، کفعمی در مصباح، شهید در دروس و مفید در ارشاد سال 148 هـ را یعنی همان سال شهادت امام صادق (ع) را سال تولد امام رضا (ع) می‌دانند. و افرادی همچون حافظ عبدالعزیز و اربلی در کشف الغمه و صدوق در عیون اخبار الرضا سال 153 هـ را، که پنج سال پس از رحلت امام صادق (ع) است را سال تولد امام می‌دانند.[1] و برخی سال 151 هـ را سال تولد حضرت می‌دانند.[2] ولی بر اساس گفته اکثر مورخان و تقدم افرادی همچون کلینی (م 328) و مفید (م 413) شاید بتوان گفت که تاریخ تولد حضرت در سال 148هـ بوده است. ولی کسانی که معتقدند که سال تولد حضرت 153هـ است،[3] استناد به روایاتی کرده‌اند که به گمان ایشان این روایات دلالت می‌کند بر اینکه حضرت رضا (ع) چند سال پس از امام صادق (ع) متولد شده‌اند؛ چرا که حضرت امام صادق (ع) آرزوی دیدار علی بن موسی الرضا (ع) را می‌کردند. از جمله: « از حضرت موسی بن جعفر (ع) روایت شده که می‌فرمود:

«شنیدم از پدرم جعفر بن محمد (ع) که مکرر به من می‌فرمود که عالم آل محمد در صلب تو است و ای کاش من او را درک می‌کردم. پس بدرستیکه او همنام امیرالمؤمنین علی (ع) است»[4]

ولی باید گفت حقیقتاً نمی‌توان از این روایت و روایاتی مشابه آن ثابت کرد که حضرت امام رضا (ع) پنج سال پس از امام صادق (ع) متولد شده‌اند.

بنابراین بنا به قول مشهور، حضرت در 11 ذی القعده سال 148 هـ در مدینه چشم به جهان گشودند و با نور وجود خود عالم هستی را روشنی ‌بخشیدند.

نام، کنیه، القاب و نقش انگشتری حضرت

حضرت علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن ابیطالب (ع)، هشتمین امام از دوازده امامی هستند که منصوص از جانب خدا به واسطه پیامبر می‌باشند. کنیه ایشان ابوالحسن و خواص آن جناب را ابوعلی می‌گفتند.[5] القاب ایشان رضا، صابر، زکی، ولی، وفی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو، الملک، کافی الخلق، رب السریر می‌باشد.[6] در کافی به نقل از یونس آمده است که حضرت فرمود:

«نقش انگشتری من، ما شاء الله لا قوة الّا بالله است»[7]

و عده‌آی نقش انگشتری حضرت را حسبی الله ذکر کرده‌‌اند.[8] در عیون اخبار الرضا[9] آمده است که بزنطی می‌گوید:

به حضرت جواد (ع) عرض کردم گروهی از مخالفین شما معتقدند که لقب رضا را مأمون به پدر شما داد، چون راضی شد که ولیعهد او باشد. حضرت فرمود:

«به خدا دروغ گفته‌اند و کار نابجایی کرده‌اند. خداوند بزرگ او را رضا نامیده زیرا او مورد رضایت خدا بود در آسمانها و مورد پسند پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین بود در زمین»

عرض کردم مگر تمام آباء و اجداد شما از ائمه طاهرین (ع) مورد پسند خداوند و پیامبر (ص) نبودند، فرمود:

«چرا؟»

عرض کردم پس چرا پدرت را بین آنها رضا لقب دادند؟ فرمود:

«چون مخالفین نیز او را چنان پسندیدند که دوستان و موافقین نیز پسندیده بودند. ولی این موفقیت برای هیچ کدام از آباء گرامش دست نداد. به همین جهت در میان ائمه به رضا ملقب شد»

مادر حضرت

در کشف الغمّه آمده است که:[10] مادر امام رضا (ع) کنیزی بنام خیزران مرسیه بود. بعضی گفته‌اند "شقراء نوبیه" که اسمش اروی و لقبش شقراء بود. حافظ عبدالعزیز می‌گوید:‌ نام مادر امام رضا (ع) "سکینه نوبیه" بود.[11] طبرسی در اعلام الوری می‌نویسد: مادر ایشان کنیز فرزند داری به نام ام البنین بود که او را "نجمه" می‌گفتند. بعضی "سکن نوبیه" نیز گفته‌اند.[12] در عیون اخبار الرضا آمده است که: "حمیده مصطفاة" که مادر حضرت موسی بن جعفر (ع) و از بزرگ زادگان عجم بود، کنیزی به نام "تکتم"، خرید، که از شایسته ترین زنها از نظر دینی و عقل و احترام نسبت به سرور خود "حمیده مصطفاة" محسوب می‌شد. به طوری که در تمامی مدتی که در اختیار او بود، به منظور احترام وی در مقابلش ننشست. روزی به فرزندش موسی بن جعفر(ع) فرمود: "تکتم" زنی است که تا کنون از او بهتر ندیده‌ام. یقین دارم اگر صاحب فرزند شود، نسل پاکی خواهد داشت. او را به تو بخشیدم، قدرش را بدان. وقتی حضرت رضا (ع) از او متولد شد لقب "طاهره" به او داده گفت: حضرت رضا خیلی شیر می‌خورد و فرزند سالم و فربه بود، "تکتم" گفت یک زن شیرده برایم پیدا کنید، گفتند شیرت کم شده؟ گفت: دروغ نمی‌گویم، کم نشده! ولی دعاها و نمازهایی که می‌خواندم، از هنگام ولادت او کم شده است. برخی قائلند دلیل اینکه نام مادر حضرت رضا (ع) تکتم بود، این شعر است که آن جناب را مدح می‌کند:

الا ان خیر الناس نفساً و والداً و رهطاً و اجدادا علی المعظم

اتتنا به للعلم والحلم ثامنا اماماً یؤدی حجة الله تکتم[13]

در عیون اخبار الرضا آمده است که: علی بن میثم از پدر خود نقل کرده که وقتی حمیده مادر موسی بن جعفر (ع) مادر حضرت رضا (ع) (نجمه) را خرید، گفت: در خواب پیغمبر اکرم (ص) را دیدم، فرمود:

«حمیده، این نجمه متعلق به فرزند موسی بن جعفر (ع) است، زیرا برایش از او فرزندی که بهترین فرد روی زمین است، متولد خواهد شد»

لذا حمیده، نجمه را به موسی بن جعفر(ع) بخشید. پس از تولد حضرت رضا(ع) او را طاهره نامید. و او چند اسم داشت، نجمه، اروی، سکن، سمانه، تکتم.....و نیز در عیون اخبار الرضا به نقل از هشام بن احمد آمده است که امام موسی بن جعفر (ع) به من فرمود:

«آیا نفهمیدی برده فروشی از مغرب آمده باشد؟»

گفتم نه، فرمود:

«چرا، یک نفر آمده، حرکت کن با هم برویم پیش او»

هر دو سوار بر مرکب شدیم رفتیم، دیدم مردی با چند برده از مغرب آمده است. فرمود:

«کنیزهای خود را نشان بده»

نه کنیز نشان داد. ولی موسی بن جعفر (ع) هیچ کدام را نخواستند و فرمودند:

« باز هم بیاور»

گفت دیگر کنیزی نمانده. حضرت فرمود:

«چرا هنوز هست»

آن مرد گفت نه بخدا، فقط کنیز مریضی دارم. حضرت فرمود:

«چه می‌شود، آن را هم نشان بده»

مرد امتناع کرد از نشان دادن، پس حضرت بازگشتند. فردا صبح مرا پیش او فرستاد، فرمود:

«به او بگو آن کنیز را به چند می‌خواهی بفروشی؟ او خواهد گفت به فلان مبلغ، بگو خریدم»

پیغام را رساندم، گفت از فلان مبلغ کمتر نمی‌دهم. گفتم من بهمان مبلغ از تو خریدم. او هم قبول کرد. و می‌گفت آن مردی که دیروز با تو بود کیست؟ گفتم مردی از بنی هاشم....سپس گفت من داستان این کنیز را برایت نقل می کنم! او را از انتهای مغرب خریدم. زنی از اهل کتاب مرا دید. گفت: این چه کنیزی است همراه تو؟ گفتم او را برای خودم خریده‌ام. گفت چنین کنیزی شایسته نیست، نزد چون تو باشد. او باید نزد بهترین فرد روی زمین باشد. بزودی فرزندی از او متولد خواهد شد که شرق و غرب تابع او می‌شوند. گفت کنیز را نزد موسی بن جعفر (ع) آوردم. چیزی نگذشت که حضرت رضا از او متولد شد.[14]

از نجمه مادر حضرت رضا (ع) نقل شده وقتی حامله به حضرت رضا (ع) شده بودم، سنگینی حمل را احساس نمی‌کردم و در خواب صدای تسبیح و تهلیل و تمجید از شکم خود می‌شنیدم که باعث هول و هراس من می‌شد. همین که بیدار می‌شدم، چیزی نمی‌شنیدم. همین که حضرت متولد شد، روی زمین افتاد دست بر زمین گذاشت و سر به آسمان بلند کرده لبهایش را حرکت می‌داد. مثل اینکه چیزی می‌گوید. پدرش موسی بن جعفر (ع) وارد شد گفت:

«گوارا باد تو را نجمه، این لطفی که خدا به تو فرمود»

او را در پارچه سفیدی پیچیده به آن جناب دادم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت،‌ آب فرات خواست و کامش را با آب فرات برداشت، بعد به من برگردانید. فرمود:

«بگیر این بقیة الله است در روی زمین»

نصوص پیرامون امامت حضرت امام رضا (ع) و برخورد اصحاب با این مسئله

حضرت امام رضا (ع) در سال 183 هـ پس از شهادت پدر بزرگوارشان موسی بن جعفر (ع) درسن 35 سالگی به امامت رسیدند. از آنجایی که مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر (ع) بسیار پیچیده و سخت بود، اما بیشتر اصحاب امام کاظم (ع) جانشینی امام رضا (ع) را از طرف آن حضرت پذیرفتند. شیخ مفید نام دوازده تن از این صحابه را که روایاتی در موضوع تعیین امام رضا (ع) به جانشینی پدر بزرگوار نقل کرده‌اند، ذکر می‌کند که مهمترین آنها: داود بن کثیر الرّقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، و محمد بن سنان می‌باشد.[15]

نصر بن قابوس می‌گوید: به ابو ابراهیم (موسی بن جعفر ع) عرض کردم: من از پدر شما درباره جانشین سئوال کردم، شما را معرفی فرمود. پس به عرض آن حضرت رساندم که وقتی حضرت صادق (ع) به شهادت رسید، میان مردم اختلاف افتاد (ذهب الناس یمیناً و شمالاً)، من و دوستانم شما را برگزیدیم، اینک ما را مطلع فرمایید که چه کسی جانشین شما خواهد بود؟ امام (ع) فرزند خود علی را معرفی کرد.[16]

اولاد حضرت رضا (ع)

مورخان در اینکه از امام رضا (ع) یک فرزند یا فرزندان بیشتری باقی مانده اختلاف دارند. قول مشهور این است که آن حضرت تنها یک فرزند به نام محمد داشته‌اند...

ابن شهر آشوب به نقل از محمد بن طلحه می‌گوید: اولاد حضرت رضا (ع) شش نفر بودند. پنج پسر و یک دختر و اسامی فرزندانش، محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه بود.[17] از دلائل الحمیری است که حنان بن سدیر گفت: به حضرت رضا (ع) عرض کردم ممکن است امام فرزند نداشته باشد. فرمود:

«برای من جز یک فرزند متولد نخواهد شد، ولی از نسل او گروه زیادی بوجود می‌آیند»[18]

ابن خشاب (م 567) گفت: متولد شد برای حضرت پنج پسر و یک دختر، اسم پسرهای ایشان محمد امام ابوجعفر ثانی، ابو محمد حسن، جعفر و ابراهیم و حسین و نام دختر ایشان عایشه بود.[19]

ولی در العدد القویه آمده است که برای حضرت دو پسر بود؛ یکی محمد و دیگری موسی.[20] شاید بتوان این روایت را با استناد به روایت قرب الاسناد تأیید کرد. چرا که در قرب الاسناد آمده است که بزنطی به امام رضا (ع) گفت: من سالها از شما درباره خلیفه بعد از شما از شما سئوال می‌کردم و شما می‌گفتید: فرزندم. و در آن روزها برای شما بیش از یک فرزند نبود. ولی امروز که خداوند به شما دو فرزند داده کدام یک جانشین شما است.[21]و نیز در کتاب عیون اخبار الرضا آمده است که برای حضرت دختری بنام فاطمه بوده است.[22] در اعلام الوری و مناقب ابن شهر آشوب آمده است که برای حضرت رضا (ع) یک فرزند بود بنام محمد بن علی جواد و ایشان دیگر فرزندی نداشتند.

رافعی می‌نویسد: مشهور است که علی بن موسی الرضا (ع) در سفری به قزوین تشریف آورده و در خانه داود بن سلیمان غازی مخفی شده است. چنانکه اسحاق بن محمد و علی بن مهرویه در نوشته‌ای از طریق همین داود از امام نقل کرده‌اند که فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین مدفون شده است.[23] این همان امام زاده حسین است که اکنون در قزوین وجود دارد. به احتمال این مسافرت در سال 193 هـ مقارن با مرگ هارون الرشید صورت گرفته است.[24]



ولادت حضرت معصومه (س)

شناخت حضرت معصومه

                ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها


ولادت حضرت معصومه,حضرت فاطمه معصومه (ع),روز دختر,میلاد حضرت معصومه و روز دختر

ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر
حضرت فاطمه معصومه (ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق،  25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.


از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع)، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا (ع) و حضرت فاطمه کبری (ع) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا  ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.


آن حضرت به همراه امام رضا (ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون (س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه (س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (س) تحت مراقبت برادرش امام رضا (ع) قرار گرفت.[1]


حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است


اطلاق «معصومه» بر فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع)
نام حضرت معصومه، فاطمه است. در کتاب های روایی و تاریخی نیز، از آن حضرت با عنوان فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) یاد شده است،[2] امّا صدها سال است که آن حضرت با این لقب مشهور هستند،[3] و این لقب نزد ایرانیان تبدیل به اسم برای ایشان شده است.
حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود[4] نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است.[5]


لازم به ذکر است که عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،[6] می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود.


ورود حضرت معصومه (س) به قم
در سال 2ظ ظ  هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه خود بیاورند راهى خراسان شدند.


حضرت معصومه یک سال بعد از هجرت تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو، در سال 201 هجری قمری، به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. در شهر ساوه عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه کاروان آنان را گرفته و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت (س) معصومه را نیز مسموم کردند.


عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود


به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 2ظ 1 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. و در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود در منزل «موسى بن خزرج» فرود آمدند و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.


آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد. محل زندگی و عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» بود که هم اکنون محل زیارت ارادت مندان آن حضرت است.[7]

پی نوشت ها :
[1] . برگرفته از سایتharam.masoumeh.com
[2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ‏2، ص 267، چاپ اول، نشر جهان، تهران، 1378 ق.
[3]. ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 168,
[4]. معصوم کسی است که به لطف خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند، آن هم نه به گونه جبری، بلکه در حالی که توان انجام آنها را داشته باشد، نیز از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است. حضرت امام جعفر صادق (ع) در این خصوص می فرماید: ”المعصوم؛ هو الممتنع بالله من جمیع المحارم. و قد قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم؛ معصوم کسی است که توسط خدا از همه گناهان حفظ می شود و خداوند در این باره فرمود: هر آن که به حفظ الاهی بپیوندد، به یقین به راه راست هدایت شد، شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 132، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هـ ش، برگرفته از نمایه مفهوم عصمت و امکان عصمت افراد شماره 249 در سایت اسلام کوئست.
[5]. عاملى، شیخ حر، وسائل‏الشیعة، ج 14، ص 576، ح 94، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409 هـ  ق، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) بِقُمَّ فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة.
[6]. ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 576، ح 19850 و 19851,
[7].بر گرفته از سایت حضرت معصومه با تلخیص.

جایگاه دختر در روایات

جایگاه دختر

                                روز ولادت حضرت معصومه ( روز دختر)


از رسول خدا حضرت محمد صلى ‏الله ‏علیه ‏و آله و سلم نقل شده که فرموده اند:

"نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ مُلَطِّفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤمِنَاتٌ مُبَارَکاتٌ مُفَلَّیَاتٌ"؛

دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، آماده به خدمت‏رسانى، یار و غمخوار [اعضاى خانواده]، با برکت و پاکیزه کننده [در خانواده براى پدر و مادر.]

 
 مستدرک الوسائل ج15، ص115؛ وسائل‏الشیعة، ج15، ص100؛ فروغ کافى، ج2، ص82. به نقل از مرکز نشر اعتقادات


و نیز فرموده‏ اند:

"اِنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى الاُناثِ اَرَقٌّ مِنهُ عَلَى الذُّکُورِ"؛

خداوند متعال بر دختران مهربان‏تر است تا پسران.

 

وسائل‏ الشیعة، ج15، ص104؛ فروع کافى، ج2، ص82. به نقل از مرکز نشر اعتقادات


و فرموده اند:

مَن کانتْ لَه ابنةٌ فأدّبَها وأحْسَنَ أدَبها ، وعلّمَها فأحْسَنَ تعلیمَها ؛ فأوسَعَ علَیها مِن نِعمِ اللّه ِ الّتى أسبَغَ علَیهِ ، کانَتْ لَه مَنَعةً وسِتْرا مِن النّارِ .

(میزان الحکمة ج1 ص 107حدیث 403)

هر که دختری داشته باشد وخوب تربیتش کند واو را به خوبی دانش بیاموزد واز نعمتهایی که خداوند به او عطا کرده به وفور بهره مندش سازد، آن دختر، سپر و پوشش پدر در برابر آتش دوزخ خواهد بود.

و نیز فرموده‏ اند:

لا تَکرَهوا البَناتَ ؛ فإنَّهُنَّ المُؤنِساتُ الغالِیاتُ.

 (میزان الحکمة ج 13ص 442 ح٢٢۶١٩)

دختران را بد ندانید؛ زیرا آنها مونس هاى گرانبهایى هستند.


و نیز فرموده‏ اند:

البَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ المُجَهَّزاتُ المُبارَکاتُ.

 (میزان الحکمة ج 13ص 442 ح٢٢۶21)

 این دخترانند که دلسوز و مددکار و با برکتند.


و نیز فرموده‏ اند:

مَن وُلِدَت لَهُ ابنَةٌ فلَم یُؤذِها و لَم یُهِنْها و لَم یُؤثِرْ وُلدَهُ علَیها ـ یَعنی الذُّکورَ ـ أدخَلَهُ اللّه ُ بِها الجَنَّةَ

(میزان الحکمة ج 13ص 442 ح٢٢۶22)

هر کس که برایش دختر به دنیا آید و او را اذیّت نکند و حقیرش نشمارد و فرزندان ـ یعنى پسران ـ خود را بر او ترجیح ندهد، خداوند به واسطه آن دختر او را به بهشت مى برد.

و نیز فرموده‏ اند:

 نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ المُخَدَّراتُ ، مَن کانَت عِندَهُ واحِدَةٌ جَعَلَها اللّه ُ سِترا لَهُ مِن النّارِ.

(میزان الحکمة ج 13ص 442 ح٢٢۶23)

 چه خوب فرزندانى هستند دخترانِ با حیا. هر کس یکى از آنها را داشته باشد، خداوند آن دختر را براى او مانعى در برابر آتش دوزخ قرار مى دهد.

و نیز فرموده‏ اند:

 إنّ اللّه َ تبارکَ و تعالى علَى الإناثِ أرأفُ مِنهُ علَى الذُّکورِ ، و ما مِن رجُلٍ یُدخِلُ فَرحَةً علَى امرأةٍ بَینَهُ و بَینَها حُرمَةٌ ، إلاّ فَرَّحَهُ اللّه ُ تعالى یَومَ القِیامَةِ.

(میزان الحکمة ج 13ص 442 ح٢٢۶24)

خداوند تبارک و تعالى به زنان مهربانتر از مردان است. هیچ مردى نیست که زنى از محارم خود را خوشحال سازد، مگر اینکه خداوند متعال در روز قیامت او را شادمان گرداند.


أُتِیَ رَجُلٌ وَ هُوَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَأُخْبِرَ بِمَوْلُودٍ أَصَابَهُ فَتَغَیَّرَ وَجْهُ الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع مَا لَکَ فَقَالَ خَیْرٌ فَقَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْخَضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا.

(الکافی ج 6 ص4 باب فضل بنات)

مردى در خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله بود که خبر به دنیا آمدن فرزندش را به او دادند. رنگش دگرگون شد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: تو را چه شد؟
عرض کرد: خیر است.

 پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: بگو.

عرض کرد: وقتى از خانه بیرون آمدم همسرم درد زایمان داشت و حالا برایم خبر آوردند که دختر زاییده است.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: سنگینى اش بر روى زمین است و سایه بانش آسمان و روزى دهنده اش خدا و او یک دسته گل است که تو او را مى بویى.


الإمامُ علیٌّ علیه السلام : کانَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله إذا بُشِّرَ بِجارِیَةٍ قالَ : رَیحانَةٌ و رِزقُها علَى اللّه عَزَّ و جلَّ.

(میزان الحکمة ج 13ص 443 ح٢٢۶26)

امام على علیه السلام نقل کرده اند هرگاه به رسول خدا صلى الله علیه و آله مژده مى دادند که برایش دخترى به دنیا آمده است، مى فرمود: دسته گل است و روزیش را خداوند عزّ و جلّ مى دهد.

و نیز فرموده اند:

مَنْ کانَ لَهُ أُنْثى فَلَمْ یَنْبِذْها وَ لَمْ یُهِنْها وَ لَمْ یُؤْثِرْ وَلَدَهُ عَلَیْها اَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ.


آنکه داراى دختر است، او را از خود نراند، اهانتش نکند، پسران را بر او مقدم ندارد، خداوند وى را وارد بهشت مى کند.

ازدواج در اسلام، ص 136



و نیز فرموده اند:

مَنْ کانَتْ لَهُ اِبْنَةٌ واحِدَةٌ کانَتْ خَیْراً لَهُ مِنْ اَلْفِ حِجَّة وَ اَلْفِ غَزْوَة وَ اَلْفِ بَدَنَة وَ اَلْفِ ضِیافَة.

کسى که یک دختر دارد اجر او از هزار حج، و هزار جهاد، و هزار قربانى و هزار مهمانى بیشتر است!

ازدواج در اسلام، ص 136


و نیز فرموده اند:

من دخل السوق فاشترى تحفة فحملها الى عیاله کان کحامل الصدقة الى قوم محاویج و لیبدء بالاناث قبل الذکور، فانه من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل

کسى که بازار مى ‏رود و تحفه ‏اى براى خانواده خود مى ‏خرد، همچون کسى است که مى‏ خواهد به نیازمندانى کمک کند (یعنی همان پاداش را دارد) و هنگامى که مى ‏خواهد تحفه را تقسیم کند، نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند چنان است که گویى کسى از فرزندان اسماعیل (ع) را آزاد کرده باشد.

مکارم الاخلاق صفحه 54

و فرموده اند:

خَیْرُ اَوْلادِکُمْ اَلْبَناتُ.


بهترین فرزندان شما دختران هستند.

بحار، ج 104، ص 91.


اِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى عَلَى الاِْناثِ اَرَقُّ مِنْهُ عَلَى الذُّکُورِ، وَ ما مِنْ رَجُل یُدْخِلُ فَرْحَةً عَلى اِمْرَأَة بَیْنَهُ وَ بَیْنَها حُرْمَةٌ اِلاّ فَرَّحَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ

خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، کسى که باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قیامت او را خوشحال مى کند.

وسائل، ج 20، ص 367.


و فرموده اند:

 رَحِمَ اللّه‏ُ اَبَا البَناتِ، اَلبَناتُ مُبارَکاتٌ مُحَبِّباتٌ وَ البَنونَ مُبَشِّراتٌ وَ هُنَّ الباقیاتُ الصّالِحاتُ
رحمت خدا بر پدرى که داراى دخترانى است! دختران، با برکت و دوست داشتنى‏اند و پسران، مژده آورند. دختران باقیات الصالحات (بازماندگان شایسته)اند.

مستدرک الوسائل، ج 15، ص 115،


و فرموده اند:
مَا مِنْ بَیْتٍ فِیهِ الْبَنَاتُ إِلَّا نَزَلَتْ کُلَّ یَوْمٍ عَلَیْهِ اثْنَتَا عَشْرَةَ بَرَکَةً وَ رَحْمَةً مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا یَنْقَطِعُ زِیَارَةُ الْمَلَائِکَةِ مِنْ ذَلِکَ الْبَیْتِ یَکْتُبُونَ لِأَبِیهِمْ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ عِبَادَةَ سَنَةٍ

هیچ خانه ای نیست که در آن دخترانی باشد مگر آن که هر روز دوازده برکت ورحمت از آسمان برآن نازل می شود،ودائم مورد زیارت ملائکه قرار دارد ،برای پدرشان هر روز وشب ثواب یک سال عبادت می نویسند

(محدث نوری، ج 15 ،ص 116) .

 

هدیه را باید اول به پسر داد یا دختر؟

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

مَن دَخَلَ‏السُّوقَ فاشتَرى تُحْفةً فَحَمَلَها إلى عِیالِهِ کانَ کَحامِلِ صَدَقَةٍ إلى قَومٍ مَحاوِیجَ ، ولْیَبدَأْ بِالاْءناثِ قَبلَ الذُّکُورِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

هـر کـس وارد بـازار شود و هدیّه‏اى بخرد و آن را بـراى خـانواده خـود ببرد ، همانند کـسى اسـت که براى گـروهى نیازمند صدقه‏اى بَرَد و بـایـد (دادن هـدیّه را) از دخـتران شروع کند .

بحار الأنوار : 104 / 69 / 2 منتخب میزان الحکمة : 256

توصیه ی رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – درباره ی دختران چیست؟

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

لا تَکرَهوا البَناتَ؛ فإنَّهُنَّ المُؤنِساتُ الغالِیاتُ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

دختران(خود) را ناخوش ندارید ؛ زیرا آنها مونس‏هاى گرانبهایى هستند .

کنزالعمّال : 45374 منتخب میزان الحکمة : 612

ویژگی های دختران در نگاه رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – چیست؟

عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

البَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ الُمجَهَّزاتُ المُبارَکاتُ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

این دخترانند که دلسوز و مددکار و با برکتند .

کنزالعمّال : 45399 منتخب میزان الحکمة : 612

خوشحال کردن بانوان محرم به انسان چه ثوابی دارد؟

عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

إنّ اللّه‏َ تبارکَ وتعالى علَى الإناثِ أرأفُ مِنهُ علَى الذُّکورِ ، وما مِن رجُلٍ یُدخِلُ فَرحَةً علَى امرأةٍ بَینَهُ وبَینَها حُرمَةٌ ، إلاّ فَرَّحَةُ اللّه‏ُ تعالى یَومَ القِیامَةِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

خداوند تبارک و تعالى به زنان مهربانتر از مردان است . هیچ مردى نیست که زنى از محارم خود را خوشحال سازد ، مگر این که خداوند متعال در روز قیامت او را شادمان گرداند .

الکافی : 6 / 6 / 7 منتخب میزان الحکمة : 612

امام صادق علیه السلام دختران را چگونه توصیف نموده است؟

الإمامُ الصّادقُ علیه‏السلام :

البَنونَ نَعیمٌ والبَناتُ حَسَناتٌ، واللّه‏ُ یَسألُ عَنِ النَّعیمِ ویُثیبُ علَى الحَسَناتِ .

امام صادق علیه‏السلام :

پسران نعمتند و دختران حسنه ، و خداوند از نعمت‏ها بازخواست مى‏کند و براى حسنات پاداش مى‏دهد .

الکافی : 6 / 7 / 12 منتخب میزان الحکمة : 612

 

نماز عید فطر روستای خزان

نماز عید فطر روستای خزان ۰ نظر

                                                اقامه نما ز عید سعید فطر روستای خزان


نما ز عید فطر درروستای خزان بعداز قرائت دعای ندبه و صبحانه هم زمان با سراسر کشور ساعت 8 صبح اقامه شد. و بعد از نماز مردم برای زیارت اهل قبور وخواندن فاتحه برای تازه درگذشتگان در مزارشهدا ی روستای خزان

حضور پیدا می کنند.



نماز عید فطرنماز عید فطرنماز عید فطرنماز عید فطر روستای خزانروستای خزان روز عید فطرخزان

راه پیمایی روز قدس روستای خزان

راه پیمایی روز قدس روستای خزان ۰ نظر

                        راه پیمایی روز قدس در روستای خزان


با فرارسیدن روز قدس مردم روستای خزان نیز هم گام با سایر نقاط کشور بعد از اقامه نماز ظهر وعصر برای دفاع از مردم مظلوم فلسطین درآخرین جمعه ماه مبارک رمضان به راه پیمایی روز قدس پرداختند.

از مسجد جامع خزان تا مزار شهدای خزان ادامه داشت . وشعار های : مرگ بر آ مریکا، اسرائیل و انگلیس سر دادند.



روستای خزانروز قدس روستای خزانروستای خزانروستای خزانروز قدس روستای خزان

جایگاه واهمیت شب قدر

جایگاه واهمیت شب قدر

جایگاه واهمیت شب قدر ۰ نظر

                                       جایگاه واهمیت شب قدر


چنان که درک شب قدر، کاری است مشکل، بیان جایگاه و «قدر» شب قدر عملی است دشوار که تنها راه یافتگان به آن شب عزیز می توانند واقعیت و حقیقت آن را بیان دارند; چراکه قرآن به پیامبر خدا فرمود: «وما ادراک مالیلة القدر» ; «و تو چه دانی شب قدر چیست؟»

در وصف آن همین بس که «خیر من الف شهر» ; «از هزار ماه برتر است » و مسائلی بر قدر و منزلت این شب افزوده است، از جمله:

1 . نزول قرآن:

نزول جامع ترین، کامل ترین و ماندگارترین کتاب الهی برعظمت و منزلت شب قدر افزوده است . قرآن خود می گوید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القران » (1) ; «ماه [مبارک] رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است .» اما در چه شبی از شبهای آن ماه، قرآن نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می کند که «انا انزلناه فی لیلة مبارکة » (2) ; «به راستی، آن [قرآن] را در شبی پربرکت نازل کردیم .» و این شب مبارک را در سوره قدر مشخص فرموده که «انا انزلناه فی لیلة القدر» (3) ; «به حقیقت ما آن [قرآن] را در شب قدر فرود آوردیم .» پس باید گفت نزول قرآن در چنین شبی بر عظمت آن می افزاید . این نکته را هم اضافه کنیم که این نزول، نزول دفعی است بر قلب رسول گرامی اسلام، نه نزول تدریجی که آغاز آن با آغاز بعثت یعنی بیست و هفتم رجب همراه است .

2 . تقدیر امور:

در نام گذاری شب قدر بیانهای مختلفی وارد شده است: برخی آن را به معنای شبی با عظمت و بزرگ «لیلة العظمة (4) » گرفته اند ; چراکه قدر در قرآن به معنای منزلت و بزرگی خداوند آمده، در آیه ای می خوانیم: «ماقدروا الله حق قدره » (5) ; «قدر ندانستند [و نشناختند] خدا را آنگونه که حق عظمت او بود .»

«قدر» به معنای تقدیر و اندازه گیری و تنظیم است . این معنی را هم لغت تایید می کند و هم قرآن و روایات . راغب اصفهانی می گوید: «لیلة القدر ای لیلة قیضها لامور مخصوصة (6) ; شب قدر یعنی شبی که [خداوند] برای [تنظیم و تعیین] امور مخصوصی آن را آماده [و مقرر] نموده است .» و قرآن کریم می فرماید: در آن شب «یفرق کل امر حکیم » (7) ; «هرکاری بر طبق حکمت [خداوند] جدا [و تعیین و تنظیم] می گردد .»

و امام صادق علیه السلام فرمود: «التقدیر فی لیلة القدر تسعة عشر، والابرام فی لیلة احدی و عشرین والامضاء فی لیلة ثلاث و عشرین (8) ; تقدیر امور [و سرنوشتها] در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا [ی آن] در شب بیست و سوم [صورت می گیرد] .» و امام هشتم علیه السلام فرمود: «... یقدر فیها ما یکون فی السنة من خیر او شر او مضرة او منفعة او رزق او اجل و لذلک سمیت لیلة القدر (9) ; در آن شب [قدر آنچه که در سال واقع می شود، تقدیر و اندازه گیری می شود، از نیکی و بدی و زیان و سود و روزی و مرگ . به همین جهت نیز شب قدر [شب اندازه گیری] نامیده شده است .»

و طبق روایات فراوانی (10) سرنوشت افراد برای سال بعد، مانند: رزق و روزی، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشیها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، براساس استعدادها و لیاقتها، رقم می خورد، و این تقدیر حکیمانه هم، در انسان هیچ گونه «اجبار» و «سلب اختیاری » به وجود نمی آورد . می توان بین تمام اقوال این گونه جمع کرد که در این شب با عظمت و بزرگ، با فرود ملائکه آسمانی، تقدیرات یک سال مشخص و بر قلب حجت زمان علیه السلام عرضه می شود .

3 . سند امامت:

شب قدر بزرگ ترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است . در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان دلیل لزوم امامت و بقای آن دانسته اند، لذا سوره قدر به منزله شناسنامه اهل بیت علیهم السلام شمرده شده است که به برخی روایات اشاره می شود:

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: علی علیه السلام زیاد می فرمود: هیچ گاه تیمی و عدوی [ابوبکر و عمر] خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله جمع نشدند مگر آنکه آن حضرت [سوره] «انا انزلناه ...» را با خشوع و گریه می خواند، سپس آن دو عرض می کردند چقدر رقت شما نسبت به این سوره شدید است . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: به جهت آنچه چشمم دیده و دلم فهمیده است و به جهت آنچه دل این شخص [یعنی علی علیه السلام] پس از من خواهد دید . آن دو می گفتند: مگر شما چه دیده ای و او چه می بیند؟

فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای آن دو نوشت «تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر» ; «ملائکه و روح در آن شب با اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند .» آن گاه می فرمود: آیا بعد از «کل امر; تمام امرها» که خداوند می فرماید، چیزی باقی خواهد ماند؟ می گفتند: نه . سپس حضرت می فرمود: آیا می دانید آن کسی که هر امری بر او نازل می شود کیست؟ می گفتند: تو هستی ای رسول خدا! آن گاه می فرمود: بله [ولی] آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ می گفتند: بله . می فرمود: آیا [در شبهای قدر] بعد از من هم آن امر نازل می شود؟ می گفتند: بله . سپس می فرمود: بر چه کسی؟ می گفتند: نمی دانیم . سپس آن حضرت از سر من [علی] می گرفت (و دست را روی سر من قرار می داد) و می فرمود: اگر نمی دانید بدانید، آن شخص پس از من این مرد است .

فرمود: پس آن گاه آن دو نفر همیشه این گونه بودند که شب قدر را بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سبب هراسی که بر دل آن دو می افتاد، می شناختند . (11) »

و در جای دیگر علی علیه السلام فرمود: «به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می شود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است . عرضه شد آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: «انا و احد عشر من صلبی ائمة محدثون (12) ; من و یازده [امام] از نسل من که [همه] امامانی محدث می باشند [که ملائکه را نمی بینند ولی صدای آنها را می شنوند] .»

و در برخی روایات آمده که خود ولایت علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام جزء تقدیرات آن شب است (13) و دستور داده اند که با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن مهدی علیه السلام به شب قدر استدلال کنید . (14) آری، بقای شب قدر دلیل محکمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می کند حیات و زنده بودن مهدی علیه السلام را و حیات مهدی علیه السلام نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیع است . لذا اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده است .

از اینجا روشن شد که شب قدر، یعنی شب ولایت و امامت (15) و معنای روایاتی که شب قدر را به فاطمه زهرا علیها السلام تفسیر نموده (16) است، روشن شد که حقیقت شب قدر امامت و ولایت است و حقیقت ولایت و امامت زهرای مرضیه علیها السلام است .

4 . بخشش گناهان:

یکی دیگر از ویژگیهای شب قدر بخشش گناهان و عفو عاصیان و مجرمان است، لذا باید تلاش نمود تا این فیض عظمای الهی شامل حال انسان شود . وای به حال انسانی که در شب قدر مورد غفران الهی قرار نگیرد; چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: «من ادرک لیلة القدر فلم یغفر له فابعده الله (17) ; کسی که شب قدر را درک کند، پس بخشیده نشود [و مورد حمت بی پایان الهی واقع نشود] پس خدا او را [از رحمت خویش] دور می سازد .»

و در جای دیگر فرمود: «من حرمها فقد حرم الخیر کله ولایحرم خیرها الا محروم (18) ; هرکس که از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم [و بی نصیب] شده است و محروم نمی ماند از [برکات و] خیرات شب قدر، مگر کسی که [با اعمال خویش] خود را محروم نموده باشد .»

لذا باید تلاش مضاعف نمود تا غفران الهی در این شب بخشش گناهان شامل حال انسان گردد .

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: «من قام لیلة القدر ایمانا واحتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه (19) ; کسی که در شب قدر به پاخیزد [و آن شب را] از روی ایمان و محاسبه [و اخلاص بیدار باشد،] گناهان گذشته اش بخشوده می شود .»

در بحارالانوار در ذیل این روایت اضافه شده: «من صلی لیلة القدر ایمانا واحتسابا غفرالله ماتقدم من ذنبه (20) ; هرکس در شب قدر، از روی ایمان و محاسبه [و اخلاص] نماز گذارد، خداوند گناهان گذشته او را می بخشد .»

پی نوشت:

1) بقره/185 .

2) دخان/3 .

3) قدر/1 .

4) تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی، ص 275; مجمع البیان، ابوعلی طبرسی، ج 1، ص 518 .

5) حج/74 .

6) المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، ص 395 .

7) دخان/4 .

8) وسائل الشیعه، حر عاملی، داراحیاء التراث، ج 7، ص 259; تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 627; البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 487 .

9) عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 116 .

10) ر . ک: تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 631; البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 486; بحار الانوار، ج 94، ص 141 - 18 .

11) اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ج 1، ص 363 - 364 .

12) اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، قم مطبعة العلمیة، ج 2، ص 256; بحارالانوار (همان)، ج 94، ص 15، ح 26 .

13) همان، ص 18 .

14) اصول کافی (همان)، ج 1، ص 353 - 362 - 364، روایت 6 .

15) مبلغان عزیز توجه داشته باشند که یکی از شبهای قدر را حتما به صحبت و سخنرانی در مورد امام زمان علیه السلام اختصاص دهند که هم تناسب دارد و هم لازم است و هم عنایاتی را به دنبال دارد .

16) تفسیر فرات کوفی، مؤسسه نشر، ص 581 .

17) بحارالانوار (همان)، ج 94، ص 80، ح 47 .

18) کنز العمال، علی متقی هندی، بیروت، مؤسسه الرساله، ج 8، ص 534، ح 28 . 24 .

19) وسائل الشیعه، ج 10، ص 358، ح 13601 .

20) بحارالانوار، ج 93، ص 366، ح 42 .

درشب قدر چه دعایی بکنیم

درشب قدرچه دعایی کنیم

درشب قدر چه دعایی بکنیم ۰ نظر


شب قدر، لیلة القدر

جواب پیامبر(صلی الله علیه و آله) که در شب قدر چه دعایی کنیم؟

از پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) سؤال شد: در شب قدر چه دعایی کنیم؟ افضل لیالی و ایّام در ماه مبارک رمضان، شب و روز قدر است. اتّفاقاً این روایت در کتب اهل جماعت از جمله سنن ابن ماجه هم آمده: «لَمّا سَألَتهُ عائشَةُ عَنِ الدُّعاءِ فی لَیلَةِ القَدرِ» عایشه می‌گوید: از پیامبر از دعای در شب قدر سؤال کردم، حضرت فرمودند: «تَقولینَ» تو می‌گویی، «اللّهُمَّ إنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ العَفوَ، فَاعفُ عَنّی»، خدا! تو اهل عفو و بخشایشی و بخشش را هم دوست داری، پس از من درگذر و من را ببخش.

اصلاً یکی از مواردی که پروردگار عالم به آن، عشق می‌ورزد، همین آمرزش است.

ما عفو را دوست نداریم. البته شاید برای بار اوّل و دوم دوست داشته باشیم، امّا اگر دو بار خیانت و یا به تعبیر عامیانه نارویی ببینیم، دیگر از طرف نمی‌گذریم. می‌گوییم: او خیانت کرده و خائن است. امّا پروردگار عالم هزاران هزار بار از ما خیانت دیده، بالاترین خیانت هم این است: اعضاء و جوارحی را که خودش گفته: باید در راه خودش خرج بشود؛ در راه گناه خرج کردیم و در طاعت خرج نکردیم. گناه کردیم، آن معروف خدا را منکر و آن منکر را معروف کردیم. یعنی ضدّ فرمایش پروردگار عالم انجام دادیم. امّا تا آمدیم و الهی العفو گفتیم، پروردگار عالم بخشید. چرا؟

«اللّهُمَّ إنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ العَفوَ، فَاعفُ عَنّی»، تو می‌آمرزی! تو بخشایش‌گر هستی! تو اهل عفوی! و بخشش را هم دوست داری، حالا که آن را دوست داری، از من درگذر.

در سوره نساء، آیه ۴۳ در انتهای آیه می‌فرماید: «إنَّ اللّهَ کانَ عَفُوَّا غَفُورا»، عفوّاً یعنی خیلی زیاد، کما اینکه غفور بودنش هم همین است و زیاد است. «إنَّ اللّه َ کانَ عَفُوَّا غَفُورا» خدا خیلی دوست دارد ببخشد، عفو کند و در گذرد و اهل غفران است.(فرازی از سخنان آیت الله فرهی در شرح دعای ابوحمزه ثمالی) 

از جمله دعاهایی که بسیار مشهور است، دعا برای عاقبت به خیری است. اما معمولا این دعا بیشتر ناظر به جنبه اقتصادی بوده و برخی عاقبت به خیری را در داشتن یک خانه گران قیمت و یک اتومبیل شیک و ... می دانند، اما در کنار همه این مصادیق عاقبت به خیری و سرانجام نیک جنبه مهمتری نیز داشته و آن سرانجام نیک در دینداری و بندگی خداوند متعال است، چرا که بسیاری از افراد با داشتن سال ها عبادت، سرانجام نیکی در بندگی خداوند کسب نکرده و عاقبت با بندگی شیطان دار فانی را وداع گفتند

اما پس از طلب بخشش باید دعاهای دیگری هم داشته باشیم و از خدای مهربان طلب نماییم:

1- دعا برای نسل صالح

از جمله مهمترین ادعیه بندگان ویژه خداوند درخواست یک نسل صالح و پاک بوده است تا مسیر حق و حقیقت را ادامه بدهند:

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا: و کسانى‏اند که مى‏گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان. (74 فرقان/)

از اهمیت این دعای شریف همین بس که امام سجاد علیه السلام یکی از مناجات های خود با خداوند در صحیفه سجادیه را به دعا برای فرزندانش اختصاص داده است و روش صحیح دعا و توجه به همه ابعاد مادی و معنوی فرزندان را در این دعای شریف به ما آموخته است:

«اى خداوند،بر من احسان کن و فرزندانم را برایم باقى گذار و شایستگیشان بخش و مرا از ایشان بهره‏مند گردان.اى خداوند،براى من،عمرشان دراز نماى و بر زندگانیشان‏بیفزاى.خردسالشان را پرورش ده.ناتوانشان توانا گردان.تنشان و دینشان و اخلاقشان به سلامت دار.در جانشان و جسمشان و در هر کار ازکارهایشان که روى در من دارد،عافیت بخش و وظیفه روزى ایشان،براى من و بر دست من پیوسته گردان.

 اى خداوند، فرزندان مرا همه نیکان و پرهیزگاران و بینایان قرار ده.و چنان کن که فرمانهاى تو را بنیوشند و اطاعت کنند،یاران تو را محبان‏ و نیکخواهان و با دشمنان تو دشمنان و کینه‏توزان باشند.آمین»

2- دعا برای سرانجام نیک

از جمله دعاهایی که بسیار مشهور است و بر سر زبان هاست، دعا برای عاقبت به خیری است، اما معمولا این دعا بیشتر ناظر به جنبه اقتصادی بوده و برخی عاقبت به خیری را در داشتن یک خانه گران قیمت و یک اتومبیل شیک و ... می دانند، اما در کنار همه این مصادیق عاقبت به خیری و سرانجام نیک جنبه مهمتری نیز داشته و آن سرانجام نیک در دینداری و بندگی خداوند متعال است، چرا که بسیاری از افراد با داشتن سال ها عبادت، سرانجام نیکی در بندگی خداوند کسب نکرده و عاقبت با بندگی شیطان دار فانی را وداع گفتند.

اهمیت این دعا از آنجا روشن می شود که خداوند متعال در آیات متعددی از قرآن مجید افراد را به مطالعه و دقت در سرانجام گروه های مختلف دعوت کرده است تا با بررسی احوال آنها به عوامل دخیل در سرانجام نیک و یا شر آنها آگاهی پیدا کنند.

از پیامبر از دعای در شب قدر سؤال کردم، حضرت فرمودند: «تَقولینَ» تو می‌گویی، «اللّهُمَّ إنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ العَفوَ، فَاعفُ عَنّی»، خدا! تو اهل عفو و بخشایشی و بخشش را هم دوست داری، پس از من درگذر و من را ببخش

و به جهت اهمیت این دعا امام سجاد علیه السلام پیرامون عافیت و سلامتی کامل در ابعاد مادی و معنوی در دعای بیست و سوم  از صحیفه سجادیه می فرماید:

«بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و جامه عافیت خویش‏بر تن من بپوش و مرا در عافیت خود فروپوشان و در حصار عافیت خودجاى ده و به عافیت خود گرامى دار و به عافیت خود بى‏نیاز فرماى و عافیت خود به من بخش و عافیت خود به من ارزانى دار و عافیت خود براى من بگستران و عافیت خود در خور من گردان و میان من و عافیت‏خود در دنیا و آخرت جدایى میفکن. »

3- دعا برای عقل کامل

 یا هشام! مَن أرادَ الغِنى بلا مالٍ و راحةَ القلبِ من الحسدِ والسلامةَ فی الدینِ فَلْیَتضرعْ الى اللهِ فی مسألتهِ بأن یَکملَ عقله، فمن عَقلَ قَنعَ بما یَکفیه و مَن قَنعَ بما یکفیه اِستغنى ومَن لمْ یَقنعْ بما یکفیه لم یدرک الغنى أبدا ؛ 

هر کسى که غنا و بى‏نیازى بدون مال را بخواهد و آسایش دل از حسد را بخواهد و هر که بخواهد در دین سالم بماند باید پیش خداى متعال تضرع کند و از او بخواهد که عقلش را کامل کند، اگر عقل انسان کامل شد این سه      خواسته مهم انسان حاصل مى‏شود. (تحف العقول:ص 388 )

خلاصه کلام آنکه این ها بخشی از مهمترین دعاهایی بود که می تواند زندگی ما را دستخوش تحول کند و شب های قدر فرصت مناسبی برای درخواست عقل کامل و فرزندانی صالح و سر انجام نیک از خداوند متعال است تا با اجابت این ادعیه یک سال سرشار از موفقیت را برای خود و جامعه رقم بزنیم.

اعمال شبهای قدر

شب های قدر اعمال

اعمال شبهای قدر ۰ نظر


               اعمال شب‌های قدر

یا علی

شب نوزدهم:

اولین شب از شب‌های قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمی‌رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم می‌خورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل می‌شوند و به خدمت امام زمان علیه‌السلام مشرف می‌شوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض می‌کنند.

اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام می‌شود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.

اعمالی که در هر سه شب مشترک است:

1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)

2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.

3- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماۆُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.

4- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:

اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.

ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله

ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِعلیٍّ

ده مرتبه: بِفاطِمَةَ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ

ده مرتبه: بِالحُسَین ِ

ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ

ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.

پس از این عمل هر حاجتی که داری طلب کن.

5- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر می‌شود منادی از آسمان هفتم ندا می‌کند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.

6- احیا داشتن این شب‌ها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوه‌ها و وزن دریاها باشد.

7- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.

8- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ...

اعمال مخصوص هر شب قدر

شب نوزدهم:

1- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه".

2- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ".

3- دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود .

4- دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود.

شب بیست و یکم:

فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است، و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد، در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جدّ و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم.

امام صادق علیه‏ السلام فرمود:« تقدیر امور و سرنوشت‌ها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا ‏آن در شب بیست و سوم صورت می‏گیرد.» (وسائل الشیعه، حرّ عاملی، دار الاحیاء التراث، ج 7، ص259)

شب بیست و سوم شب شریفی است ،طبق روایت امام صادق علیه السلام در این شب تقدیرات ما امضا می شود،پس بکوشیم با عبادت و خاکساری به درگاه خداوند متعال ،بهترین تقدیرات را از او خواسته و تمنّا کینم آنچه از خیر هست برای ما امضا شود و شرور با نگاه رحمت خداوند مهربان از زندگی ما دفع شوند.

 

دعاى شب بیست و سوّم

یا رَبَّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَجاعِلَها خَیْراً مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ وَرَبَّ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ

اى پروردگار شب قدر و قرار دهنده آن بهتر از هزار ماه و پروردگار شب و روز

وَالْجِبالِ وَالْبِحارِ وَالظُّلَمِ والاْنْوارِ وَالاْرْضِ وَالسَّماَّءِ یا بارِئُ یا

و کوهها و دریاها و تاریکى ها و روشنیها و زمین و آسمان اى پدیدآرنده اى

مُصَوِّرُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا اَللّهُ یا قَیُّومُ یا اَللّهُ یا بَدیعُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا

صورت بخش اى عطابخش اى نعمت ده اى خدا اى بخشاینده اى خدا اى پاینده اى خدا اى نوآفرین اى خدا اى خدا

اَللّهُ لَکَ الاْسْماَّءُ الْحُسْنى وَالاْمْثالُ الْعُلْیا وَالْکِبْرِیاَّءُ وَالاْ لاَّءُ اَسْئَلُکَ

اى خدا از آن توست نامهاى نیک و نمونه هاى والا و بزرگى و نعمتها از تو خواهم که

اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ

درود فرستى بر محمد و آل محمد و قرار دهى نام مرا در این شب در زمره

فِى السُّعَداَّءِ وَرُوحى مَعَ الشُّهَداَّءِ وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ وَاِسائَتى

سعادتمندان و روحم را با شهیدان و احسان و نیکیم را در بلندترین درجات و گناهم را

مَغْفُورَةً وَاَنْ تَهَبَ لى یَقیناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبى وَایماناً یُذهِبُ الشَّکَّ

آمرزیده و یقینى به من ببخشى که همیشه با دلم همراه باشد و ایمانى به من بدهى که یکسره شک و تردید را

عَنّى وَتُرْضِیَنى بِما قَسَمْتَ لى وَ اتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الاْخِرَةِ

از من دور کنى و بدانچه نصیبم کرده اى خوشنودم سازى و بده به ما در دنیا نیکى و نعمت و در آخرت نیز

حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ وَارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ وَشُکْرَکَ

نیکى و نگاهمان دار از عذاب آتش سوزان و روزیم کن در این شب ذکر خود و سپاسگزاریت

وَالرَّغْبَةَ اِلَیْکَ وَالاِْنابَةَ والتَّوبَةَ والتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَ الَ

و شوق و بازگشت و توبه بسوى خودت را و موفقم بدار بدانچه موفق داشتى بدان محمد و آل

مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ

محمد علیهم السلام

و روایت کرده محمّد بن عیسى به سند خود از صالحین : که فرمودند مکرّر مى کنى در شب بیست و سیّم از ماه رمضان این دعا را در حال سجود و قیام و قعود و بر هر حالى که هستى در تمام ماه و هر چه ممکنت شود و هر زمانى که حاضر شود تو را یعنى یادت آید این دعا در روزگار حیاتت مى گوئى بعد از ستایش کردن حقّ تعالى به بزرگوارى و فرستادن صلوات بر پیغمبر صلى الله علیه و آله :

 

 اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى اباَّئِهِ فى

خدایا باش براى ولى خود (فلان پسر فلان )حضرت حجت فرزند امام حسن عسکرى درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در

هذِهِ السَّاعَةِ وَفى کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقاَّئِداً وَناصِراً وَدَلیلا

این ساعت و در هر ساعت یار و مددکار و نگهبان و رهبر و یاور و راهنما

وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً       

و مى خوانى نیز :و دیده بان تا او را از روى میل و رغبت مردم در روى زمین سکونت دهى و بهره مندش سازى زمانى دراز

یا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ یا باعِثَ مَنْ فِى الْقُبُورِ یا مُجْرِىَ الْبُحُورِ یا مُلَیِّنَ

اى تدبیرکننده کارها اى برانگیزنده هرکه در گورها است اى روان کننده دریاها اى نرم کننده

الْحَدیدِ لِداوُدَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمدٍ وَافْعَلْ بى کَذا وَکَذا

آهن براى حضرت داود درود فرست بر محمد و آل محمد و بکن نسبت به من چنین و چنان

و به جاى این کلمه حاجات خود را بخواهد

اللَّیْلَةَ اللَّیْلَةَ

 همین امشب همین امشب

و بلند کن دستهاى خود را به سوى آسمان یعنى در وقت گفتن یا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ تا آخر و بگو این دعا را در حال رکوع و سجود و ایستاده و نشسته و مکرّر کن آنرا و بگو آنرا نیز در شب آخر ماه رَمَضان .

 

منبع : کتاب مفاتیح الجنان

وفات حضرت خدیجه (س)

وفات حضرت خدیجه

سال دهم بعثت: وفات حضرت خدیجه کبری(س).

اُمّ المؤمنین، حضرت خدیجه کبری(س) دختر خویلد بن اسدبن عبدالعزی نخستین همسر رسول خدا(ص)، از زنان شریف، اصیل و نامدار عرب و اسلام می باشد. وی با این که در عصر جاهلیت، در مکه معظمه دیده به جهان گشود و در آن شهر قبیله گرا و طایفه مدار رشد و کمال یافت، در عفت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صمیمیت، صداقت، مهر و وفا با همسر، کم نظیر بود و وی را در آن عصر، طاهره و سیده نساء قریش می خواندند و در اسلام یکی از چهار بانویی که بر تمام بانوان بهشت فضیلت و برتری دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا(س)، هیچ بانویی این مقام و فضیلت را نیافت.(1)

وی پیش از ازدواج با رسول خدا(ص)، در آغاز با هند بن بناس تمیمی، معروف به "ابوهاله" و پس از وی با عتیق بن عابد مخزومی ازدواج کرد و از هر دوی آن ها دارای فرزند شد. پس از مرگ همسر دوم، خدیجه کبری(س) با درایت و خردمندی خویش صاحب دارایی فراوان شد و کاروان های متعددی برای بازرگانی به راه انداخت.

حضرت محمد(ص) که پیش از بعثت، بنا به سفارش عمویش ابوطالب(ع) در یکی از سفرهای کارگزاران خدیجه شرکت کرد و سود فراوانی نصیب وی نموده بود، علاقه خدیجه را به خویش جلب و زمینه ازدواج با وی را فراهم کرد.

خدیجه کبری(س) در چهل سالگی با امین قریش، حضرت محمد(ص) که در سنّ بیست و پنج سالگی بود ازدواج کرد(2) و زندگی شرافتمندانه و اصیلی را پایه ریزی کردند، که در تاریخ بشریت بی همتا و بی مانند است.

خدیجه کبری(س) به پیامبر(ص) عشق و علاقه ویژه ای داشت و هنگامی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد، تمام توان و دارایی های خویش را در اختیار آن حضرت گذاشت، تا در راه اسلام و باروری آن هزینه کند. او نخستین زنی بود که به آن حضرت ایمان آورد و در این راه مشقت ها و آزارهای فراوانی از سوی قریش و اهالی مکه متحمل گردید.(3)

وی تا زنده بود، در تمام صحنه ها یار و یاور رسول خدا(ص) و موجب تسلی قلب شریف آن حضرت بود و در روزگار سخت تبعید در شعب ابی طالب، هیچ گاه آن حضرت را تنها نگذاشت و با تمام وجود از وی پشتیبانی و نگه بانی می کرد.

سرانجام این بانوی فداکار، پس از یک عمر تلاش و کوشش و 25 سال خدمت به رسول گرامی(ص) و دین مبین اسلام، پس از بازگشت از محاصره قریش در شعب ابی طالب به مکه معظمه، در دهم رمضان سال دهم بعثت، جان به جان آفرینان تسلیم و روح مطهرش به اعلی علیین عروج نمود.

پیامبراکرم(ص) در مدت کوتاهی، دو یار و پشتیبان خویش، یعنی عمویش ابوطالب و پس از وی، خدیجه کبری(س) را از دست داد و از این باب، بسیار اندوهگین و ماتم زده بودو روزگار سختی را پشت سر می گذاشت. به همین جهت، آن سال را "عام الحزن" (سال اندوه) نامیدند.

پس از غسل و کفن بدن مطهر خدیجه کبری(س)، پیامبر(ص) وی را در حجون مکه به خاک سپرد.(4)

خدیجه(س) در خانه پیامبر(ص) دارای دو پسر به نام های قاسم و عبدالله ]معروف به طیب و طاهر[ و چهار دختر به نام های زینب، رقیه، ام کلثوم و حضرت فاطمه زهرا(س) گردید.(5)

پیامبراکرم(ص) در شأن همسرش خدیجه(س) فرمود: سوگند به خدا، پروردگار کسی را بهتر از خدیجه نصیبم نکرد. زیرا در حالی که مردم، کفر می ورزیدند، او به من ایمان آورد؛ در حالی که مردم تکذیبم می کردند، او مرا تصدیق کرد؛ در حالی که مردم محرومم کرده بودند، او با دارایی های خود با من مساوات کرد و خداوند از او به من فرزندانی عطا کرد، که از سایر همسرانم چنین موهبتی نصیبم نشد.(6)

1- رمضان در تاریخ (لطف الله صافی گلپایگانی)، ص 66

2- تذکره الخواص (ابن جوزی)، ص 271؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج2، ص 79

3- رمضان در تاریخ، ص 72

4- رمضان در تاریخ، ص 64؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 35؛ المنتخب من ذیل المذیل (طبری)، ص 86؛ البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج3، ص 156؛ کشف الغمه، ج2، ص 79

5- منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 108؛ زندگانی چهارده معصوم(ع) (ترجمه اعلام الوری)، ص 211

6- تذکره الخواص، ص 273؛ رمضان در تاریخ، ص 76؛ کشف الغمه، ج2، ص 78